خاطره انقلابی
خاطراتی از دوران پیروزی انقلاب
یک خاطره از روزهای انقلاب از مهدوی فرماندار محترم کلانشهر رشت
اوایل انقلاب و در واقع تابستان اوایل سال 1357 بود ، در آن زمان بنده 17 سال داشتم و در آن سالها و در گروههایی که تشکیل می دادیم کارهایی را برعهده می گرفتیم . من و دو نفر از دوستانم شبها روی دیوارها شعار می نوشتیم ، اواخر تابستان بود در مسیر روستای کلاچای به رودسر در روستای شیرین محله ( یا شیرمحله ) مشغول نوشتن شعار بودیم که پاسبانها رسیدند ، دو دوست بنده همانجا محله تازه آباد زندگی می کردند و به خانه خودشان رفتند ولی خانه ما دورتر بود که مسیر طولانی را باید می دویدم ، البته عبور از این مسیر در روز ترسناک بود اما از ترس دستگیر شدن تمام طول آن مسیر را با عبور از آن برنج زارها دویدم تا به نزدیکی خانه رسیدم از ترس اینکه شناسایی شده باشم به خانه نرفتم و حوالی خانه زیرپل علی رغم سرمای هوا تا صبح خوابیدم ./