"قصه یک زندگی"روایت عاشقانه های ایثار در جنگ تا ایثاراهداخون
تئاتر خیابانی "قصه یک زندگی " روایت عاشقانهای ایثارگران در جنگ و هشت سال دفاع مقدس تا ایثار اهداکنندگان خون به روایت هنرمندان تئاتر
سرویس ورزشی موج برنا – عصر شنبه و یکشنبه 13 و 14 مرداد و در آخرین روزهای هفته ملی اهدا خون یک اتفاق به نظر ساده اما پر محتوی در پیاده راه فرهنگی رشت شکل گرفت و هنر معنی جاودانه خود را به همگان نشان داد .
گروه هنری بهمن یک تئاتر خیابانی اجرا کرد ، تئاتری که موجب شد ه مثلثی عاشقانه در ذهن بینندگان و حاضران ترسیم شود تا همگان این مثلث بی بدیل را در ذهن خود روایت کنند .
*پرده اول :
روایت زن جوانی که یادگار آغاز زندگی خود و دست رنج پدر و مادر را برای امرار معاش ، کمک به خانواده و برادر شیمیایی خود به حراج می گذارد تا ایام بگذرانند .
*پرده دوم :
روایت از یک خانواده ایثارگر آغاز شد خانواده ای که جوان شیمیایی یادگار هشت سال دفاع مقدس را در خانه دارند .
*پرده سوم :
نگاه به عاشقانه میهن بود ، عاشقانه های اهداکنندگان خونی که در بین آنها ایثارگران دیروز بودند که امروز همچون روایت داستان امروز خون دریافت می کنند .
اما این روایت به اینجا ختم نمی شود ، ماجرا مربوط به اهداکنندگانی است که رخت و جامه زندگی روزمره ، اهداخون را برکندند و از دنیا دل بریدند و در هر گام که عرض و مرز به خطر افتاد جامه رزم پوشیدند و با ایثار خود ،و اهدا خون وجان خود مرزها را از دستان اهریمن دور نگاه داشتند .
در مرحله ای دیگر گامی به بلندای بیرون از مرزها برداشتند و از حرمین شریفن دفاع کردند .
اما نگاهی دیگر به روایت قصه تئاتر خیابانی با عنوان " قصه یک زندگی "
همانطور که گفته شده : ... زن جوانی چوب حراج به جهیزیه خود می زند و در بین آنها عتیقه ای درون کیف را به بالاترین قیمت می فروشد ، مرد میانسال (( استاد محبوبی فر )) از راه می رسد و او را منع می کند ، زن جوان ( دختر پیرمرد ) روایت زخم و تلخی جنگ را باز گو می کند ، اما مرد میانسال قصه یک زندگی باز می گوید از راز جوانان دیروز که درس و مدرسه و دانشگاه درون مرزها را رها کردند و مدرسه عشق در سنگر جهاد و شهادت را ترجیح دادند تا با نثار جان خود یک وجب از خاک ایران دست دشمن نیفتد .
مرد روای داستان ، جوان خود و جوانان دیروز را به جوانان امروز تشبیه می کند جوانانی که آنها هم هزار امید داشتند و چشم از امید و آرزو خود پوشاندند و امید و آرزوهای خود در جهاد و دفاع از مرز و ناموس دیدند .
هیجان سرخ داستان :
...روایت مرد به جوان شیمیایش می رسد :
.. جوان شیمیایی شده من روی تخت خانه و بیمارستان خوابیده و باید خون تزریق کنه ... ممنونم از همه آنهایی که خون اهدا می کنند تا جوان من و امثال جوان من زنده بموند و زندگی کند ..
بله" مرا هزار امید است و هر هزار تویی "
مثلث عشق تشکیل شد ،در پرده اول عاشقانه های حریم امن خانواده ، پرده دوم رشادت مردان دلیر میهن برای دفاع از میهن و ناموس و بالاخره پرده سوم و ضلع سوم مثلث اهداکنندگان بی ادعای خون بودند تا چرخه حیات تکمیل شود .
اما بی تردید نباید منکر شاهکار هنر شد ، هنر تئاتر که بی تردید توانسته بارها مردم را به فرهنگ سازیها موثر ، مفید ثوق دهد و در دو روز اجرا آن در پیاده راه فرهنگی رشت بیش از 500 بیننده داشت و با عاشقانه های روایت " قصه یک زندگی " اشک ریختند ، نقد داشتند و مهم تر اینکه به دنبال واحد سیار انتقال خون و راههای اهدا خون بودند .
در طول دو روز اجرای این نمایش ببیندگانی از انتقال خون استان گیلان هم حضور داشتند .
خانم دکتر ایزدی پور ریاست جذب حفظ و برنامه ریزی اهدا کنندگان خون ، خانم عارف و عظیمی روابط عمومی انتقال خون استان گیلان در زمان اجرا حضور داشتند و در پایان این اجرا شاخه گل و لوح سپاسی از سوی انتقال خون استان گیلان به استاد اکبرمحبوبی فر بازیگر ، زهره محبی بازیگر ، میترا برف چالان منشی صحنه ، کتایون پورمهدی نیا مدیر صحنه و استاد بهمن جهان طلب کارگردان اهدا شد .
دکتر گیتی ایزدی پور پس از اجرا نمایش گفت : از حضورم در اینجا بسیار خرسندم و امیدوارم همچنان از شگفتییهای هنر و هنرمندان در ترویج فرهنگ اهداخون بهره مند شویم .
سمیه عظیمی روابط عمومی انتقال خون استان گیلان هم با تشکر از گروه هنری بهمن گفت : به یاد جوانانی که رفتند تا مرز و ناموس و وطن به دست دشمن نیفتد .
عظیمی در ادامه گفت : حس خاصی داشتم و بی اختیار یاد خاطرات از اولین دفاع مقدس ، آزادسازی خرمشهر افتادم و این شعر را زمزمه کردم :
محمد نبودی ببینی خرمشهر آزاد شد ...
یادشان پررهرو و جاودانه و نفس استاد محبوبی فر حق و دست مریزاد به گروه بهمن و همه همکارانش و استاد بهمن جهان طلب کارگردان این کار .
استاد محبوبی فر هم خطر نشان کرد : همچنان درصدد تعامل و تفکر برای فرهنگ سازی اهداخون هستیم .